همه چیز خوب بود ...
طبقه بندی: خاطره نویسی،
برچسب ها: کنکور، روز کنکور، بعد کنکور، کارشناسی ارشد، کنکور کارشناسی ارشد، کارشناسی ارشد سراسری، کارشناسی ارشد 95،
شب رو نتونستم بیشتر از یک ساعت بخوابم. و کل شب رو درس خوندم . همه چیز عالی بود برای یه امتحان ...
امتحانم ساعت 7:30 بود و من گفتم ساعت 6 برم اشکالی نداره همونجا میمونم مگه چقدر میتونه سخت باشه !!!
رفتم سمت دانشگاه گیلان که خارج شهر بود و حدودا ساعت 6:30 رسیدم اونجا و خیلی خوشحال داشتم دنبال حوزه امتحان میگشتم. از یکی از مسئولین پرسیدم که علوم پایه کجاست ؟؟؟
گفت اینجا نیست ، فکر کردم باید از یه طرف دیگه برم ...
بعدش به من گفت داخل شهره ...
گفتم اذیت نکن ... گفت بخدا ادرس زده که ... عاشقی ؟؟؟
گفتم دستت درد نکنه که گفتی ...
5 کیلومتر رو برگشتم رفتم داخل شهر ...
همیشه موقع کنکور اتفاق های زیادی میوفته و همه تقصیر خودمه ...
اولین سالی که داشتم کنکور میدادم پای راستم رو شکستم ( سه تا از انگشت های وسط ) روز کنکور انقدر خندیده بودم فکم جابجا شد.
فرض کن موقعی که میخوای بری داخل حوزه امتحانی لی لی کنی !!! یه مراقب سمت چپ من وایساده بود یکی سمت راستم.
هر کس منو میدید یه خنده نرمی میکرد. دوستام که همه یه یادگاری رو گچش نوشتن !!!
هیچوقت یادم نمیره اون روز بارون می اومد پام خیس شده بود داشتم یخ میزدم و کنکور میدادم ولی با اون حال عالی شدم.
بگذریم ...
خداروشکر سوال ها خوب بود ولی راضی کننده نبود واسه من ...
باید سال بعد دوباره شروع کنم و هدفم رو جدی بگیرم. از حالا میخوام بگم که من از تیر ماه 14 ساعت میخونم، قول میدم به خودم تا همیشه یادم بمونه ...
من میتونم، به خودم ایمان دارم.
برام دعا کنین ...
راستی امروز مبعث رسول اکرم بود. این روز رو به همه مسلمانان تبریک میگم.
همیشه شاد باشین ...
موفق تر ببینمتون ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: خاطره نویسی،
برچسب ها: کنکور، روز کنکور، بعد کنکور، کارشناسی ارشد، کنکور کارشناسی ارشد، کارشناسی ارشد سراسری، کارشناسی ارشد 95،
سلام ...
طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: کنکور، کنکور 95، سراسری 95، کنکور سراسری 95، کارشناسی ارشد، کنکور کارشناسی ارشد، کنکور کارشناسی ارشد 95،
فردا کنکور کارشناسی ارشد دارم ...
استرس ، نمیتونم بگم ندارم واقعا نمیشه ادم استرس نداشته باشه توی این سطح
شاید خیلی هاتون تا موقع کنکور نتونین این پست رو بخونین چون امتحان 7:30 صبح فرداست.
امروز یکی از بهترین روز هام بود.
این پنجمسن بار هست که دارم میرم و کنکور میدم ولی این یکی مقطعش با بقیه فرق میکنه ...
واسم دعا کنین ...
یکم سخت بود من هم زیاد نخوندم. شاید تقصیر من باشه یا بقیه ولی سعیمو میکنم تا سال بعدی به بهترین شکل ممکن موفق بشم.
من سال بعدی میخوام واسه امیر کبیر بخونم. دوست دارم همیشه هدف های بزرگی رو در نظر بگیرم چون میخوام بهترین از هر چیز رو داشته باشم.
شاید از نظر بقیه احمقانه برسه ولی من عاشق درس خوندم هستم و ترجیح میدم بمیرم تا اینکه درس رو کنار بزارم. یه استاد داشتیم که داشت خودش رو خیلی بالا میبرد و میگفت من فوق العاده ام چون میتونستم 18 ساعت درس بخونم. من هم این کار رو کردم و بازم هم میتونم انجامش بدم ، پس ظرفیتش رو دارم.
واسه هممون دعا کنین نه بخاطر این که موفق باشیم. این بار دعا کنین که راهمون رو بتونیم پیدا کنیم.
هدف هام عوض شده بعد از این که با استادم صحبت کردم. استاد های بزرگ کاری میکنن که شاگردشون هدف های بزرگی رو انتخاب کنن .
استادم به من گفت که میتونی بورسیه بشی ...
هرکس اگه اینو بهم میگفت مسخره اش میکردم ولی کسی که واسش ارزش قائلی این رو بهت بگه !!!
کوه هم نمیتونه متوقفت کنه ...
بیایم سعیمون رو بکنیم تا وقتی که میتونیم. نزاریم بگذره و حسرتش رو بخوریم ...
من سعیم رو میکنم و دوست دارم شما هم همین کارو بکنین ...
بیایم امسال رو به بهترین شروعمون تبدیل کنیم
ممنون از نگاهتون
ببخشید نظر ها رو بعد از کنکور جواب میدم ... ( وقت نمیشه )
ببخشید نظر ها رو بعد از کنکور جواب میدم ... ( وقت نمیشه )
موفق تر ببینمتون
یا مهدی ...
طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: کنکور، کنکور 95، سراسری 95، کنکور سراسری 95، کارشناسی ارشد، کنکور کارشناسی ارشد، کنکور کارشناسی ارشد 95،